علی اکبر تیموری

علی اکبر تیموری

تنوع - سرگرمی - گوناگون
علی اکبر تیموری

علی اکبر تیموری

تنوع - سرگرمی - گوناگون

نگهبانِ حاکم تله‎پورت می‎شود. مجهول






نگهبانِ حاکم تله‎پورت می‎شود

نویسنده : فاطمه قاسمی | مترجم
    پیش از این احتمالا درباره آدم‌هایی که بی‌هیچ ردپایی برای همیشه ناپدید شده‌اند، داستان‌های زیادی خوانده یا شنیده‌اید. اما این‌که فردی در جایی غیب و در یک چشم برهم‌زدن هزاران کیلومتر آن طرف‌تر ظاهر شود، دیگر خیلی دور از ذهن به نظر می‌رسد. ماجرای مجهول این هفته ما در 24 اکتبر 1953 اتفاق افتاده‌است که شاهدان زیادی در همان زمان آن را تایید و ثبت کرده‌اند. داستان از این قرار است که سربازی اسپانیایی به نام «گیل پرز» در شهر «مانیل»، پایتخت فیلیپین که آن زمان مستعمره اسپانیا بود، مشغول نگهبانی در قلعه حاکم بود. شب قبل دزدان دریایی به حاکم مانیل، «گومز پرز داسماریناس» حمله می‎کنند و او را می‎کشند. گیل آن روز مثل همیشه، اسلحه‌ بر دوش به دیوار لم داده‎بود. از شدت خستگی چند ثانیه‌ای چشمانش را می‌بندد و وقتی باز می‌کند، خودش را جایی کاملا متفاوت می‌بیند.
 
 سفر از فیلیپین به مکزیک  در چندثانیه
اما آن‌جا کجا می‌توانست باشد؟ گیل بعد از پرس‌وجو از فردی در همان نزدیکی متوجه می‎شود که در شهر مکزیکوسیتی و در ساختمان محل اقامت حاکم این شهر قرار دارد. نگهبانان مکزیکی وقتی گیلِ غریبه و رفتار عجیبش را می‎بینند، به او مشکوک می‎شوند چون لباس فرم و تفنگ‌ا‎ش کاملا با دیگران فرق داشت و خودش هم از این فضای عجیب کاملا گیج شده‌بود. او را دستگیر می‌کنند و به زندان می‌برند. گیل، هاج‌وواج و متعجب از نگهبانان می‌پرسد: «این‌جا کجاست؟». آن‌ها  تصور می‌کنند که او یا دیوانه است یا مسخره‌شان می‌کند اما گیل همچنان اصرار می‌کند که تا دقایقی پیش در مانیل بوده و در همان روز حاکم شهر هم کشته شده‌است. نگهبانان از حرف‌هایش چیزی سر درنمی‌آورند. پس به ناچار به سراغ یک کشیش می‎روند تا از او کمک بگیرند. کشیش وقتی ماجرا را می‎فهمد، اعلام می‌کند که سرباز بیچاره از لشکریان شیطان است.
 معمای پرز حل نمی‎شود
درنهایت مکزیکی‌ها، حرف‌های گیل  را باور نمی‎کنند و او را به زندان می‎اندازند. دو ماه از این ماجرا می‌گذرد تا این‌که خبر کشته شدن حاکم مانیل توسط یک کشتی اسپانیایی که از آن شهر می‌آمد، به حاکم مکزیک می‎رسد و آن‌ها متوجه درستی حرف سرباز می‎شوند. حتی یکی از مسافران کشتی، «گیل پرز» را می‎شناسد و حضور او را در 23 اکتبر سال 1953 در مانیل تأیید می‎کند. این شواهد باعث می‎شود تا سرباز بخت‌برگشته را آزاد کنند و با کشتی اسپانیایی به فیلیپین بفرستند. مقامات محلی از راز گیل پرز چیزی نمی‎فهمند؛ فقط می‎دانند شاهد یک مورد تله‎پورت بوده‎اند که دلیل و چگونگی‎اش برای همیشه یک راز باقی می‎ماند. سرباز را به محل خدمتش برمی‎گردانند و او دوباره مشغول نگهبانی دادن می‎شود، بدون آن‎که از سفر عجیب‎وغریبش چیزی دستگیرش شده‎باشد.
 
منابع: esquiremag، ancientpages