علی اکبر تیموری

علی اکبر تیموری

تنوع - سرگرمی - گوناگون
علی اکبر تیموری

علی اکبر تیموری

تنوع - سرگرمی - گوناگون



ناپدید شدن همزمان ۲هزار اسکیمو

نویسنده : فاطمه قاسمی | مترجم

     گاهی اوقات در دنیا اتفاقاتی رخ می‌دهد که با عقل و منطق جور در نمی‌آید و هیچ‌وقت دلیل قانع‌کننده‌ای هم برای‎شان پیدا نمی‎شود؛ مثل موضوع این هفته مجهول یعنی روستایی اسکیمویی و دو هزارنفره که ساکنانش ناگهان ناپدید می‌شوند و به ‎رغم جست‎وجوهای فراوان هیچ اثری از آن‌ها پیدا نمی‌شود. این وسط داستان‌ها و اتفاقات عجیب دیگری هم نقل می‌شوند که خواندن‌شان جالب است. در جایی میان مرز آمریکا و کانادا دریاچه‌ای به نام «آنجیکانی» در منطقه «نوناوات» واقع شده‎است که زمانی قبیله‌ای از اسکیموها در کنار این دریاچه و روی صخره‌ها زندگی می‌کردند. آنجیکانی‌ها به شکار جانورانی مانند سمورآبی،گوزن، گراز و تولید بهترین خزها معروف بودند.

  ادعاهای یک شاهد عینی
مردم این قبیله ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﺎ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎن پوست، خز و ﭘﺸﻢ که از منطقه‎شان می‎گذشتند، با روی باز استقبال می‌کردند. «جولابلِ» بازرگان، اولین کسی بود که در نوامبر سال1930 با این روستای خالی از مردم مواجه شد. برای او که همیشه خاطره خوبی از این روستا داشت، این پدیده بیشتر از عجیب بودن، ناراحت‎کننده و ترسناک بود. او در خاطراتش می‌گوید: «ابتدا فکر کردم شاید به‎‌خاطر سرما در کلبه‌های‌شان هستند اما سکوت وهم‌آور آن شب، خبر از اتفاق بدی می‌داد. کنجکاو شدم و تمام خانه‌ها را گشتم اما اثری از مردم نیافتم. ناگهان از دور دودی دیدم و بی‌معطلی خودم را به آتش رساندم اما چیزی که با آن مواجه شدم، غذایی سوخته بود که ساعت‌ها روی آتش مانده‌بود. همه چیز سرجایش بود؛ دارایی‌های با ارزش‌، غذاهای روی آتش و ابزارهای شکار به‌جز مردم!» ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻧﺎﮔﻬﺎن دست از کار کشیده ﻭ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺷﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ. جو، وقت تلف نکرد و به نزدیک‌ترین اداره تلگراف رفت تا پلیس را مطلع کند. 
 در جست‎وجوی سر نخ
آن‎چه پلیس طی ﺗﺤﻘﯿﻘﺎتش به‌دست ﺁﻭﺭﺩ، ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ. قبرهای گورستان آنجیکانی شکسته شده‌بودند و هیچی درون‌شان نبود. ﻋﺠﯿﺐ‌ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻦهای ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻗﺒﺮﻫﺎ به حدی سخت ﺑﻮﺩ که به‌راحتی و سریع قابل شکستن نبودند. نشانه دیگر، هفت سگ سورتمه بودند که باوجود دسترسی به ذخایر غذایی کلبه‌ها، از گرسنگی تلف ‌شده‌بودند. هرچه محققان بیشتر کنجکاوی می‌کردند، داستان این قبیله پیچیده‌تر می‌شد به‌خصوص وقتی برخی شاهدان قبیله‌های اطراف از نور آبی رنگی بر فراز روستا حرف زدند که هیچ شباهتی به نورهای قطبی نداشته‌ و بعد از مدت کوتاهی محو شده‎است.   
  حدس و گمان‎ها چه می‎گویند؟
نور آبی دیده شده در قبیله‌های اطراف و ترک روستا به‌طور ناگهانی و بی‌هیچ وسیله‌ای، نشانه‌های خوبی برای طرفداران نظریه‌های فرازمینی است که این داستان را به بیگانگان فضایی ربط دهند و ادعایی مبنی بر حمله بیگانگان به این روستا مطرح کنند. برخی هم آن  ‌قدر در کشف راز این روستا درمانده شده‎اند که وجود آن را به‌طور کل رد می‌کنند. در آن زمان حتی روزنامه‌نگاران را برای نشر ماجرا سرزنش می‌کردند. عده‎ای بنا را بر این گذاشتند که روستاییان برای زندگی بهتر مهاجرت کرده‌اند اما برای این سوال که چرا بدون دارایی‌های با ارزش، غذا و اسلحه مهاجرت کردند، هیچ جواب قانع کننده‌ای نداشتند. خلاصه که راز این روستا همچنان حل‎نشده باقی مانده و تا حالا برای هیچ‌کدام از حدس‎ها دلیل و مدرک قابل‌قبولی ارائه نشده‌است.
 
منابع: mysteriousfacts، paranorms ،   karnaval